کربلا یعنی، ایمان و خرد و عمل به هنگام 3
دشمن را باید درست دید، زیرا نه دشمنی با دشمنِ کهنه که تاریخ آن گذشته است، فداکاری است و نه مقابله با دشمنی که هنوز وقت مقابله با آن ظهور نکرده است، هنر است. انسان تا خود را قبله قرار داده، یا در حالت اولی سقوط میکند و یا از ترس آن که نگویند اهل مبارزه نیست به هر در و دیواری میپرد، در حالی که از خودپرستی جز دود و خاکستر بر نخواهد خواست و تنها محیط را بیش از پیش کدر میکند.
اگر انسان از خود روی گرداند و یکسره خود را در ذیل اراده خداوند قرار داد چه فرق میکند که به نماز بایستد یا به جهاد برخیزد. معیار، احترام به ارادهی خداوند است و این گاهی به صبر است و گاهی به اقدام.
راهروِ راه خدا آن کسی است که در ناحیهی دل همواره یک نقطه را روشن بدارد که ضامن بقاء رابطهی او با خدا باشد تا در زمان سازگاری و ناسازگاری گرفتار دوگانگی در شخصیت و عمل نگردد. چنین انسانی یک زمان که باید آتش میلهای سرکش را فرو مینشاند، چنین میکند و یک زمان که باید اعضاء و عضلات را به فرمان خدا و در اجرای اراده او به کار وا دارد، از خود سستی نشان نمیدهد و به منزلهی چراغی، تاریخ را روشن میگرداند.